سایداسایدا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

سایدونه یه دونه

سال نو مبارک

سلام این مطلب و روز عید نوشتم توی چرکنویس بود : سال نو مبارک یکسال دیگه هم گذشت خدایا تو را شکر میگوییم:  از اینکه فرشته ی چون سایدا را به ما دادی تا آذین بخش زندگیمان باشد خدایا تو را شکر میگوییم: به خاطر با هم بودنمان،به خاطر سلامتی و آبرو، به خاطر اینکه شبانه با صدای مامان گفتن سایدا ،از خواب بیدار میشوم و او را در آغوش میگیریم خدایا تو رو شکر میگوییم :که من نظاره گر بزرگ شدن ، شیطنت ها و بازی کردن هایش ،خنده ها و و و... سایدای عزیزم هستم خدایا شکر که همسری دارم از جنس مهربانی   که هر روز را با عاشقانه هایمان پر مکنیم  خدایا شکر که تو را دارم هرچه دارم از تو...
28 ارديبهشت 1393

دامنه لغات سایدا

خاله زهره:زهره زهره:زوره بابا مهدی:مدی مامان سارا:سالا قند دوربین :عسک آدامس:نی نی کلیپس و هر آنچه که به مو ربط داشته باشه:مو شامپو:کف گوشی زنگ بزنم لالا غذا بخورم خراب شده:خباب شده موتور ماشین بوق زدن:بیب بریم :بییم رفت:هفت بلند شو:پاشو (الس، زبان کردی)بعضی اوقات سایماه زبان کردی و قاطی میکنه جیگرمی دختر کرد   پتو شلوار:شباله مامان بزرگ شو مانی صدا میکنه بازی خودکار:خوکار خوشگله     ...
26 ارديبهشت 1393

سفربه شمال و تهران

سلام یه مدت طولانی نبودم عذر خواهی منو بپذیرد کلا درگیر بودم  چه خوب چه بد گذشت... چند روزی و رفتیم سفر شمال و  تهران  خیلی خوش گذشت  ولی برگشتنی..... توجه کردین بعضی اوقات هر چی خوشی میکنیم بعدش از دماغمون در میاد  آره دوستای خوبم خواستم بگم دنیا همیشه بر وقف مراد نیست! با ورودمون به خونه دیدیم که یخچالمون خراب شده و این چند روز که نبودیم همه ی مواد غذایی داخل یخچال خراب شده و بوی گند تمام خونه رو گرفته یه وضعیتی بود خسته از سفر برگشتیم میخواستیم استراحت کنیم  با یه تو ذوقی در حد لالیگا مواجه شدیم ولی باز هم خدا رو شکر که سفرمون به خیر گذشت منتظر عکسای سایماه با...
26 ارديبهشت 1393
1